امروز انگشتانم با کیبرد نجوا میکرد
بنام الله
دیگر
به دیگری دل نمیبندم ... تا تو هستی
دلتنگ نمیشوم ... تا تو هستی
افسرده و مایوس نمیشوم ... تا تو هستی
دیروز
دلتنگ بودم
افسرده بودم
مایوس بودم
اما امروز ، انگشتانم با کیبرد نجوا میکرد
شادم ، خرسند ، امیدوارم ...
چون دانستم که فراموشم نکرده ای
چشمانم ، هیچگاه اینگونه زیبا خیس نشده بود
تو را میگویم ...